جدول جو
جدول جو

معنی قره قوچ - جستجوی لغت در جدول جو

قره قوچ
(قَ رَ قُزْ)
دهی جزء دهستان منجوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز واقع در 24 هزارگزی جنوب باختری خداآفرین و 29 هزارگزی شوسۀ اهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیر مالاریایی است. سکنۀ آن 20 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرچ قرچ
تصویر قرچ قرچ
صدای ساییدن دندان ها به هم، قرچ قروچ، دندان قروچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قره قاط
تصویر قره قاط
درختچه ای با برگ های نوک تیز و گل های سفید یا صورتی، میوه ای سرخ تیره، گوشت دار و ترش مزه که آن را می پزند و می خورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قره قروت
تصویر قره قروت
مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، کشک سیاه، ترف، پینو، پینوک، رخبین، ریخبین، لیولنگ، ترپک، هبولنگ، هلباک
فرهنگ فارسی عمید
(قَ رَ)
دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 16000 گزی شمال کلاله. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنه 300 تن. آب آن از رود خانه گرگان و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد، و از گنبدقابوس در فصل خشکی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
رود قره سو، یا زرینه رود. از الوند سرچشمه میگیرد. کوه الوندمرکب از توده هایی است که بین آنها دره هائی واقع شده و در هر یک چشمه های فراوان دیده میشود. تمام این جویبارها در جلگه به هم ملحق و آبهای شمالی به هم متصل شده تشکیل زرینه رود یا قره سو را میدهند. سد مشهور ساوه که اکنون خراب است بر روی قره سو بوده است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 380، 387، 394، 397). رود قره سو یازرینه رود در شمال قم از مغرب به مشرق جاری است و رود اناریار که از خوانسار سرچشمه میگیرد و از جنوب به شمال جاری است از شهر قم گذشته به آن ملحق میشود و شعب دیگر نیز از کوههای خلجستان بدان متصل میگردد
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قِ)
دهی از دهستان نازلو از بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 23 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و 9500 گزی خاورشوسۀ ارومیه به سلماس. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل سالم است. سکنۀ آن 160 تن. آب آن از نازلوچای و چشمه و محصول آن غلات، چغندر، توتون، کشمش، حبوبات. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ کَ)
کوه قره کچ، یکی از کوههای جلگه ای تهران است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 311)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ مُ حَمْ مَ)
ده کوچکی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار واقع در 150000 گزی شمال باختری لار، دماغۀ باختری کوه قلات رنگ. سکنۀ آن 8 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ یِ سِ)
دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 58000 گزی شمال خاوری گنبد و کنار راه فرعی گنبد به مراوه تپه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 155 تن. آب آن از رود خانه آجی و محصول آن غلات، لبنیات، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ شاهْ وِ)
دهی از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور، که در 3 هزارگزی جنوب خاوری چکنۀ بالا واقع است. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 117 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَرَ)
دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 12000 گزی باختر کلاله. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنه 160 تن. آب آن از رود خانه گرگان و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمالی است. راه مالرو دارد. جنگلهای اطراف آن قرقاول زیاد دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان واقع در 37 هزارگزی شمال باختری صحنه و 12 هزارگزی باختر شوسۀ کرمانشاه به سنقر. موقع جغرافیایی آن دامنه و سردسیر است. سکنۀ آن 330 تن. آب آن از رود خانه شاهپورآباد. محصول آن غلات، حبوبات، چغندرقند. شغل اهالی زراعت است. اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
میوۀ گرد ذغال اخته است. ذغال اخته گیاهی است که اقسام متعدد دارد، بعضی از میوه های آن کروی و بعضی دراز است. گرد آن را قره قاط نامند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 252)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قُ یُنْ)
دهی از دهستان پایروند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 17 هزارگزی شمال کرمانشاه و 4 هزارگزی جنوب کنشت. موقع جغرافیایی آن دامنه و سردسیراست. سکنۀ آن 140 تن. آب آن از چاه و سراب کنشت و محصول آن غلات، دیمی، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد، و تابستان از طاق بستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قُ یُ)
دهی از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی واقع در 45500 گزی شمال باختری خوی و 4000 گزی باختر شوسۀ سیه چشمه به خوی. موقع جغرافیایی آن سینۀ کوه، سردسیر سالم است. سکنۀ آن 433 تن. آب آن از چشمه و آق چای و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. در دو محل به فاصله هزار گز به نام قره قوش بالا و پایین مشهور است. سکنۀ قره قوش پایین 381 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قَ یَ)
دهی جزء دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه واقع در 38 هزارگزی شمال خاوری بخش و 33 هزارگزی شوسۀ میانه به خلخال. موقع جغرافیایی آن کوهستانی ومعتدل است. سکنۀ آن 297 تن. آب آن از چشمه و کوه ومحصول آن غلات و عدس. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ قَ یَ)
دهی جزء دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر واقع در 36هزارگزی شمال باختری ورزقان و 27 هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و گرمسیر مالاریایی است. سکنۀ آن 31 تن. آب آن از رود خانه گاو و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. این ده محل قشلاق طایفۀ حاجی تارویردی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ گُلْ)
دهی از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 35 هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 7500 گزی باختر شوسۀ بوکان به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن جلگۀ معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 254 تن. آب آن از سیمین رود و محصول آن غلات، توتون، حبوبات، چغندر. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ سِ)
دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 6000 گزی شمال رامیان و کنار شوسۀ گرگان به گنبدقابوس. موقعجغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل و مرطوب مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن برنج، غلات، توتون، سیگار، کنجد. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه ابریشمی، شال و کرباس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 8 هزارگزی باختر گرمی و در مسیر شوسۀ گرمی به بیله سوار. موقع جغرافیایی آن جلگه و گرمسیر است. سکنۀ آن 107 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قره سو
تصویر قره سو
ترکی سیاه رود سیاه آب سیا هاب
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی سیاه اخته از گیاهان، خسرودارو از گیاهان قراقاط بنگرید به قراقاط درختچه ایست از تیره زغال - اخته ها که دارای برگهای متناوب و نوک تیز و گلهای منفرد سفید رنگ یا صورتی است. میوه اش سته و گوشتی است و دارای مزه ترش و مطبوع وکروی شکل و قرمز تیره رنگ است. در حدود 40 گونه از این گیاه شناخته شده که همه در نیمکره شمالی زمین می رویند. از میوه این گیاه گونه ای شراب تهیه می کنند و نیز از آن الکل می گیرند. چون برگها و ریشه و جوانه های این گیاه مقادیر زیادی تانن در بر دارد از آنها جهت تهیه تانن استفاده می کنند و همچنین آنها در نقاشی و رنگرزی و دباغی بکار می روند قراقاط قراطاط قره طاط قرغات، خولنجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره قروت
تصویر قره قروت
بنگرید به قراقروت قراقروت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره قورت
تصویر قره قورت
ترکی ترپک هلناک آب کشک جوشیده ترف (گویش نایینی)
فرهنگ لغت هوشیار
((قَ رَ قُ))
یکی از انواع لبنیات به رنگ سیاه و بامزه بسیار ترش که از دوغ به دست می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قره قروت
تصویر قره قروت
ترف
فرهنگ واژه فارسی سره
بی ارزش، بی محتوا، ناقابل
فرهنگ گویش مازندرانی